حافظ در نیمه قرن چهاردهم میلادی می زیست ، تاریخ دقیق ولادت او را نمی دانیم شاید هنگام مرگ بیش از شصت سالگی را گذرانده بود . مرگش در سال 1389میلادی روی داد . زندگی او در یکی از پر آشوب ترین دورانهای تاریخ ایران ، میان دو هجوم عظیم مغول و تاتار سپری شد . امیرانی که در آن زمان حکومت می کردند غالبا از نژاد بیگانه بودند . فرمانروایی این حکام ثباتی نداشت این بی ثباتی سیاسی و اجتماعی تبعا همه ارزشهای اخلاقی و معنوی را زیر و رو کرده بود ، اما در این حال کسانی بودند که با سر سختی در مقابل این فساد به بهای جان خود مقاومت می کردند.
اما در ایران کسی را نخواهی یافت که نام حافظ را نداند و تقریبا هرکسی لاقل چند بیتی از شعر او را از بر دارد در خانه هر ایرانی با سوادی دست کم یک جلد از دیوان او هست. از چند قرن پیش ایرانیان بر حسب عادت در کام و ناکامی به دیوان او روی می آورند . شعر او در حکم هاتف غیب است و به آواز می خوانند و یا در هر مناسبتی از آن شاهد می آورند. همین نکته را درباره بیشتر ملت هابی آسیایی می توان گفت ، مسلمانان هند و پاکستان ،افغانان ،ساکنان آسیای میانه، ترکان، مردم بین النهرین و کشورهای دیگر این منطقه نیز کم یا پیش ، شاعر شهید ایرانی را عزیز می شناسند. از روزگار او تا زمان ما از معروف ترین شاعران ایرانی است. در اروپا نیز نزدیک دو قرن است که اهل شعر و ادب با او آشنایی دارند. نخست مردم آلمان بودند که او را در یافتند شاعر بزرگ گوته مسحور نغمه های خوش آهنگ او شد که بر اثر الهام حافظ بود که گوته دیوان شرق و غرب را نگاشت. و در این باب ذر سال 1810 در دفتر خاطرهایش نوشت :
«من ناگزیر شدم که بیافرینم زیرا که بی آن نمی توانستم این تجلی نیرومند را تحمل کنم »
گوته در فصلی که آن را حافظ نام گذاشت و بسیاری از قطعات دیگر این دیوان حسن ستایش خود را نسبت به حافظ بیان می کند و می خواهد که گم کرده های خود را در نغمه های آهنگین او بیابد و چنین می گوید :
آرزومندم که در شیوه قافیه پردازی تو شریک باشم
تکرار صوتها هم دلگشای من است
نخست معنی را در می یابم ، آنگه الفاظ را
هیچ صوتی دو بار طنین نمی افکند
مگر به آن قصد که معنی خاصی به سخن ببخشد
چنانکه تو می کنی ،ای شاعری که
این موهبت را از میان جمع تو داری ...
روحش شاد