مدتهاست مسئه ای ذهنم رو به خودش مشغول کرده که این مسئله تلنگرهای زیادی رو برام بهمراه داشت ...
مسئله من تقابل سنت و مدرنیته هست ، طرحی از یک زن مسلمان ایرانی در برزخ سنت و مدرنیته ... من در سنتها ایستاده ام ولی نگاهم به مدرنیته است ، می خوام در این برزخ ارزشهایم رو به عنوان دختری مسلمان حفظ کنم ولی الگوهای رایج زندگی و جامعه ما گرفتار موج مدرنیته شده اند و رها شدن از این برزخ سنت و مدرنیته کار ساده ای نیست ... آیا باید پاهامو از کفش سنت دربیارم و توی کفش مدرنیته بکنم ؟!! یعنی گذار از سنت به سوی مدرنیته ... اصولا چنین گذاری ممکنه ؟!!
آیا سنت و مدرنیته تو یه حوزه واقع شدند و این گذار تو این بستر مشترک صورت می گیره ؟ و یا اینکه هر کدوم بستر جداگانه ای دارند و ما وقتی از سنتی بودن یا مدرن بودن استعفا دادیم می تونیم به اون یکی مقام دیگه برسیم ؟؟
سنت چیه و مدرنیته کدومه ؟؟!!
آیا سنت عبارت است از مجموعه ای از باورها و نهادها و بینادهاست و مدرنیته نیز همچنین و آیا انسان در بیرون از حوزه هر یک از اینها مقام دارد و در مقطعی اولی و در مقطعی دیگر دومی را انتخاب می کند ؟ آیا انسان که حیات و ممات خود را در حوزه سنت سامان بخشیده ، این انسان و این سنت از یکدیگر قابل انفکاک هستند ؟ و آیا انسانی که در بستر مدرنیته زندگی می کنه ، این انسان و این مدرنیته یک واحد مستقل و جدایی ناپذیر نیستند ؟ آیا هویت انسان اول از سنت جداست ؟ آیا امکان دارد " انسان" یک واحد مستقل باشد و سنت یا مدرنیته هر یک واحدی مستقل باشند و این انسان سنت یا مدرنیته را برگزیند و هر موقع اراده کرد یکی را به جای دیگری انتخاب کند ؟ آیا همچون اشیایی که برای زندگی خود تهیه می کنیم ، می توان آن را فراهم کرد و یا دور ریخت ، نگاه داشت و یا به آن بی اعتنا شد ؟ آیا آنچه هویت یک انسان را تشکیل می دهد ، نام سنت و مدرنیته را نمی یابد ؟آیا مدرنیته هم وقتی مستقر می شود نیز خود تبدیل به یک سنت نمی شود ؟ ؟؟!!!!
سنت یا مدرنیته !!!
سنت یا مدرنیته !!!
سنت یا مدرنیته !!!
سنت یا مدرنیته هر کدام در حوزه خود عبارت از نامی است برای حقیقت وجودی انسانی که با هریک از اینها پیوند دارد و اصولا انسان از سنت و یا انسان مدرنیته جدا نیست انسان همان سنت است و انسان همان مدرنیته است ...
پی نوشت 1 : بنابراین انسانی که عین سنت است ، ممکن نیست در عین حال هم عین مدرنیته باشد و ممکن نیست از جانب سنت به سوی مدرنیته گذار کند مگر اینکه یکسره از سنت ببرد و یکسره دگرگون شود و انسان دیگری متولد شود و سامان خود را در فضای مدرنیته بجوید و اراده کند . آگر با هریک باشیم از دیگری جدا هستیم .
پی نوشت 2 : بنابراین روشن است که سنت همچون کفش نیست که هر زمان خواستیم آن را از پا درآورده و مدرنیته بپوشیم
پی نوشت 3 : حال پرسش اینست ؛ آیا لازم است که از سنت جدا شده و به مدرنیته بپیوندیم ؟!!