• وبلاگ : زئوس
  • يادداشت : اين مثنوي حديث پريشاني من است...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 30 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هادي بيات 

    سلام عليكم بما صبرتم

    وسط هاي مثنوي چرا تغيير قالب داده ايد و قافيه ها به شهادت رسيده اند. نشستن مرد هميشه فاجعه نيست. ذوالنون عارف آفاقي بود و بايزيد انفسي. يعني يكي اهل گشتن در عالم بود و ديگري سير در خودش مي كرد. موقعي كه ذوالنون در بسطام به بايزيد رسيد بايزيد از او پرسيد چرا مي گردي؟ گفت آب اگر يك جا باشد مي گندد. بايزيد جواب داد دريا باش تا نگندي.
    شما را لينك كردم.

    خدا قوت